بلوغ و نوجوانی پدیده ایست دو بعدی که : درونی و بیرونی. نوجوان بر اثر هیجانات ناشی از شور و شوق نوجوانی و گذر از دوران کودکی دوم و قدم به دوران سازندگی و خودشناسی مایل است که قدم های بعدی را بر قبلی رجحان داده و از تضاد و برخورد آنها هیجانات خاصی را به گونه ای متفاوت از خود بروز دهد.
اگرچه این بازتاب های بلوغ خوشایند والدین یا اطرافیانش نمی باشد ولی برای نوجوان نوعی استقلال و خودباوری و غرور می باشد. او از عوامل و تغییرات درونی خویش که معلول ذهن و اندیشه اش بوده پیروی می کند تا در سازمان دهی اندیشه اش موثر باشد.
از آنجایی که در مرحله ای از سازندگی قرار گرفته است که در آن تجربیات ضروری را بر حسب سن و موقعیت و شرایط اجتماعی اش شکل می دهد بنابراین برای نوجوان حائز اهمیت است که این دوران را به نوعی با اجتماعی بودن خود پیوند دهد.
از این جهت مایل است جامعه و پیرامونش او را کودک نپنداشته بلکه چون بزرگسالان وی را به بایز بگیرند و به رای و عقیده اش احترام قائل باشند. با اندکی توجه این حالت جوان ، مشخص و معلوم می گردد.
مثلا روزی که به پارک می روید مشاهده می کنید که بعضی از دختران و پسران با اسکیت یا با موتور و دوچرخه به چه اعمالی دست می زنند! حرکات آنان دقیقا برخاسته از هیجانات آنان می باشد که اگر فرزند جوانتان ساکت و بدون تحرک در جایی گوشه گیری کرد باید به فراست دریابید که از مشکلی رنج می برد و به دنبال چاره اندیشی است.
بحران ها و هیجانات دوران بلوغ ناشی از ارگانیسم جسمی و درونی است که با نوجوان عواملی چون ذوق ، علایق ، نگرش ، احساس و همچنین ارتباط با دیگران موجب بروز مشکلات جدیدی میشود که والدین و مربیان به علت عدم شناخت کافی از نوجوان به آن بحران یا عدم سازگاری اطلاق می کنند.
در حالی که بحران با هیجان تفاوت فاحش دارد هیجان ناشی از واکنش خوب و مثبت ولی بحران پدیده ایست که از عدم سازگاری و واکنش پرخاشگرانه اعتراض آمیز نشئت می گیرد.